شهید راه قرآن و ولایت
جنگ جمل جنگ امیرالمومنین با فتنه گران بود.وقتی سپاه آن حضرت دربرابر سپاه دشمن در بصره قرار گرفت،حضرت اتمام حجت کرد قرآن را با دست بالا گرفت و فرمود:
چه کسی این قرآن را از من می گیرد و در برابر دشمن رفته و آنها را به کلام خدا دعوت می کند؟
جوانمردی به نام مسلم مجاشعی از بین جمعیت بیرون آمد و علام آمادگی کرد.
علی(ع) فرمود:ای جوان بدان که اگر قرآن را بدست راست بگیری،دست راست تو را قطع می کنند و وقتی به دست چپ بگیری آنرا هم قطع می کنند.و هنگامی که آنرا با چانه و سینه بگیری تو را با شمشیر پاره پاره می کنند.مسلم که این سخن را از حضرت شنید،عرض کرد:طاقت و صبر در برابر این مصائب را ندارم و کنار ایستاد.
بار دیگر امیرالمومنین ندا داد:ای مردم چه کسی این قرآن را از من می گیرد و این جمعیت را به احکام قرآن دعوت می کند؟
بار دیگر غیرت دینی و جوانمردی مسلم او را حرکت داد،به پیش آمد و عرض کرد:یا علی با وجود همه این مصائب آماده ام.
امیرالمومنین دوباره آن مسائل را برای او بیان کرد.مسلم گفت این مصیبت ها در راه خدا ناچیز است و قرآن را از علی (ع)گرفت و به میان سپاه بصره آمد و با صدای بلند گفت:
ای مردم:اینک کلام خدا در میان ما و شما حاکم است،آن را عمل کنید و احکامش را در زندگی خود بکار ببندید.مردی با شمشیر دست راست او را که قرآن در آن بود قطع کرد.قرآن را به دست چپش گرفت و آنرا هم قطع کرد.آنرا به سینه و چانه گرفت که در این هنگام از چپ و راست او را مورد ضربات شمشیر قرار دادند و بدن او را پاره پاره کردند و با نیل به مقام بلند شهادت به سوی بهشت پر کشید.
بهار الانوار،ج 32،ص 174